تبیین سیاست ها و خط مشی های گروه بهبود و کیفیت بخشی به فرایند ارزشیابی پیشرفت تحصیلی و تربیتی :
مهارتهایی چون تفکر انتقادی، تحلیل و تفسیر اطلاعات و استفاده ی بهینه از آن در تصمیم گیری است. در پاسخ به این تغییرات ، اصلاحات در آموزش و پرورش در سطح بین المللی آغاز شده و در این میان به نقش روش های سنجش و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی توجه ویژه ای شده است. به عقیده ی بسیاری از صاحب نظران تعلیم و تربیت، اصلاح روش های سنجش و ارزشیابی در جایگزینی اهداف آموزشی مناسب تر برای دانش آموزان، انتخاب شیوه های مناسب تربیت معلم ، اصلاح برنامه های درسی و بهبود آموزش نقش مهمی را ایفا خواهد نمود. بررسی شواهد نشان می دهد که روش های سنتی و موجود در سنجش صرفاً مهارتهای پایه را اندازه گیری می کنند، به عبارت دیگر این ابزارها که غالباً به صورت آزمون های چند گزینه ای و یا تشریحی تدوین می شوند مهارتهای پایه را به صورت جدا از یکدیگر مورد ارزشیابی قرار داده و در آن ها به ندرت فراگیران ترغیب می شوند تا از آموخته های خود در موقعیت ها واقعی زندگی استفاده کنند. این مهم در حالی قابل تعمّق و بررسی است که در رویکرد های جدید انسان گرا توجه بیشتر به تفکر و احساس و نه کسب دانش معطوف شده است. در چنین شرایطی گروه آموزش بهبود و کیفیت بخشی به فرایند ارزشیابی پیشرفت تحصیلی و تربیتی با توجه به اصول و مبانی زیر که عمدتاً ناشی از نوع نگرش خاص دینی به انسان است زمینه ی بروز توجه به ارزشیابی فرایندی را فراهم سازد:
1. ارزشیابی باید گامی در جهت تقویت قوه ی تفکر ، پرورش عقلانیت ، سنجش درک و مفاهیم اساسی و آشنایی با روش های علمی باشد
2. انسان برخورد ار از قدرت انتخاب و گزینش گری است. بدین جهت کاربست روش های آزاد منشانه در ارزشیابی از فراگیر ضروری است.
3. انسان موجودی پویا، تلاش گر و کمال گرا است. بنابراین ارزشیابی باید حرکتی فرایندی ، مستمر و پویا باشد.
4. با توجه به برخورداری انسان از توان تفکر انتقادی ، خلاقیت و هم چنین تولد نیازهای جدید در جوامع ، باید نظام ارزشیابی نیز متحول گردد.
5. در کنار توجه به ابعاد شناختی فراگیران باید به عواطف و هوش هیجانی آنان نیز توجه نمود.
با توجه به اصول و مبانی فوق، ارزشیابی در نظام آموزش و پرورش مستلزم بازنگری در سه سطح اهداف، روش ها، و ابزارهاست و در بعد هدف توجه تعلیم و تربیت باید به حوزه ی عواطف، امور مربوط به رشد اخلاقی، نگرش ها و مهارتها معطوف گشته و از توجه صرف به اهداف شناختی و محفوظات به شدت فاصله پیدا کند. اهداف ارزشیابی باید کیفی نگر و تقویت کننده ی روح آزادمنشی ، اختیار و آزادی متناسب با کرامت انسانی باشد هدف باید پرورش انسانی جستجو گر و خلاق و رشد یا بند باشد. در بعد دوم یعنی روش های ارزشیابی که متأثر از روش های یاددهی – یادگیری است، باید از سخت گیری های متعصبانه و نادرست که عمدتاً غیر اخلاقی بوده و عوارض روحی و روانی خاص را نیز در پی دارد روی گردان شده و به بهبود روش یادگیری، رسیدن به استنباط، تجربه ی درونی و در نهایت تکامل اندیشه ی فرد بینجامد. خروج از دانش محوری به سمت و سوی روش محوری، گریز از رقابت و توجه به مشارکت و در نهایت توجه به توصیف و تکوین به جای کمیت و غایت و خروج از محدوده ی تنگ و سخت عینیت و جایگزینی کیفیت باید محور آموزش و ارزشیابی قرار گیرد. در بعد کاربرد ابزار نیز باید روش های مرسوم مداد کاغذی را در حداقل ممکن مورد استفاده قرار داد و بر عملکرد فرد با استفاده از مصاحبه و مشاهده تکیه نمود. در آزمون های عملکردی باید فراورده ها و بازده های یادگیری را سنجید و هم چنین فرایند و مراحل انجام کار را نیز آزمود.
این اعتقاد وجود دارد که پوشه کار با استفاده از کارنامه ی توصیفی که در آن مراحل رشد فرد لحاظ گردد تحولی اساسی در روش های سنجش و ارزشیابی است.